تصاوير منتخب

۲۶۵ مطلب با موضوع «مجموعه: داستان و حکایت» ثبت شده است

    • حکایتی جالب از نادرشاه در زمان لشکر کشی به هندوستان !

       
      میگویند وقتی نادر شاه برای تسخیر هندوستان اقدام به لشگر کشی نمود ، نمیدانست که در این جنگ موفق میشود یا خیر….
      در میان راه در حالیکه خود جلوی سپاه حرکت میکرد پسر بچه ای را دید که کنار جاده ایستاده است.
      از او پرسید: اسمت چیست؟

    • داستان‌ کریم خان زند ومرد چاپلوس


      کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی می کرد. یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت، او طوری گریه می کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد.شاه که خود را وکیل الرعایا می نامید؛ دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد. مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند.

    • “مرد مال باخته و کریم خان زند”

      مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد.

    • خیانت زن به همسر ، فاحشه‌های متاهل!

       قبل از هر چیز ، از تمامی خانمها و خانواده های نجیب و اصیل ایرانی عذرخواهی میکنم ولی این واقعیت را نباید انکار کرد که در این سالهای اخیر ، فاجعه ای در بین خانواده های ایرانی اتفاق افتاده بنام خیانت زن‌های شوهردار.

      با اینکه این فساد در تمام دنیا اتفاق میافتد ولی نه به اندازه ایران و از طرف دیگر باید گفت : ما ایرانی‌ها که ادعای ام القرای اسلام را داریم و مدعی هستیم که مذهبی و متعصب هستیم ، چرا به این روز افتاده ایم.

    • “پشیمانی یک زن در تصمیم اشتباه”

       حال و هوای عجیبی در فضای آسایشگاه سربازی سایه افکنده بود، کم‌کم بهار از راه می‌رسید و شوق سفر امید تازه‌ای را در دل سربازها زنده کرده بود. این امید بویژه در دل سربازهایی که زن و بچه‌ای داشتند، پررنگ‌تر می‌شد و برای رفتن به تعطیلات عید لحظه‌شماری می‌کردند. چند روز به تعطیلات عید مانده بود که مرتضی برگه مرخصی‌اش را گرفت و منتظر شد تا صبح زود آسایشگاه را به سمت خانه‌شان ترک کند.

    • 10 داستان عبرت آموز پیرامون عاقبت شوم رابطه با نامحرم

      کیفر خیانت و بی وفایی
      در یکی دهاتهای فارس، دهقان با تجربه ای زندگی می کرد. او مردی هوشمند و عارف بود و از عبادت و بندگی خدا بهره تامّی داشت ولی فقیر و تنگدست بود و زندگی بسیار سختی داشت. دست به هر کاری دراز می کرد تا شاید بتواند از فقر و تنگدستی نجات یابد، ولی موفق نمی شد و پیش آمدهای پی در پی و ناگوار بر او وارد می شد و بیش از پیش او را به سختی و رنج می انداخت.

    • حکایت عابد زاهد و زن بدکاره

       در کتاب بحارالانوار و اصول کافی از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت می فرمایند:
      عابدی بود که همیشه سرگرم عبادت و بندگی و اطاعت حق بود. به قدری در عبادتش کوشا بود که شیطان هرکاری می کرد که او را سست کند، نمی توانست.

    • سرانجام عفت و پاکدامنی (داستانی بسیار زیبا و عبرت انگیز)

       
      زنی که از خدا ترسید وخداوند او را پادشاه گردانید
      حکایت شده است که مردی با زنی که در نهایت جمال و زیبایی بود، ازدواج کرد، هر دو همدیگر را بسیار دوست می داشتند، آن دو ازدواج بسیار موفقی داشتند،، پس از مدت زمانی شوهر برای مسائل مادی قصد سفر می کند، ولی قبل از مسافرت می بایست همسرش را به شخص امینی بسپارد، چون ماندن زن به تنهایی در خانه صلاح نیست، و این زن نیز در آنجا بیگانه و غریب بود، و هیچ کس از بستگانش در آنجا نبودند،،، ناچارا شوهر کسی بهتر از برادرش را پیدا نمی کند، و نزد برادرش رفته و در مورد همسرش به او توصیه می کند،،، ولی مسکین نمی دانست که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده: الحمو الموت، یعنی برادر شوهر مرگ است.

    • توسلبه زیارت عاشورا و تأ ثیر آن در استرداد سهم هاى به سرقت رفته

      آقاى حاج سیّد حسن فرزند مرحوم سیّد رضا غرضى ساکن در شهر اصفهان ، و یکى از تجار آنجا مى گوید: از پدر مرحوم من مقدارى از سهم هاى شرکت هاى تولیدى را در سال 1325 به سرقت بردند و بعد از مدتى قادر به شناسایى سارق شدند و او را به پلیس تحویل دادند و پس از مدتى به دادگاه بردند و به شش ماه حبس محکوم کردند، ولى سارق به سهم هاى به سرقت رفته اعتراف نکرد.

    • حل مشکلات به واسطه زیارت عاشورا

      عالم جلیل القدر و متقى مرحوم آیت اللّه نجفى قوچانى رحمه الله از طلاب برجسته خراسانى بود و در ضمن یاد داشتهاى خاطراتش در اصفهان که به مدت چهار سال از سال 1314 ه‍ ق الى 1318 تداوم داشت مى نویسد:

    • توصیه شیخ کبیر به خواندن زیارت عاشورا

      شیخ محمد حسن انصارى اخوى زاده و داماد سرآمد فقها، شیخ مرتضى انصارى داراى چند فرزند بود، سومین فرزند ایشان ((شیخ مرتضى )) معروف به شیخ کبیر از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر مى برد، وى در سال 1289 ه‍ به دنیا آمد، و در سال 1322 ه‍ در دزفول در سن 33 سالگى فوت نمود، این شیخ جلیل القدر حرص و ولع ویژه اى نسبت به خواندن زیارت عاشورا در صبح و شب داشت ، پس از مرگش بعضى از یارانش او را در عالم خواب دیدند، از او پرسیدند: بهترین و نافع ترین اعمال آنجا کدام است ؟ در پاسخ سه بار فرمود: زیارت عاشورا.

    • زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها


      یکى از علماى معروف شهر اصفهان در یادداشتهاى خود مى گوید: یکى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان که نام او را نیاورده مبلغ 45000 تومان بدهم ، و در صبح روز دوم در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحیر شدم که آیا آنچه را که در خواب درک نموده بودم صحیح بوده یا خیر، از مقدار اندوخته خود نیز بى خبر بودم .

    • برآورده شدن حاجتهاى آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى توسط زیارت عاشورا


      آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى رحمه الله فرمود:
      بعد از آنکه دوبار زیارت عاشورا را در اصفهان و هر بار به مدت چهل روز براى بر آورده شدن حاجتها و مطالب شرعى خود خواندم ، بحمداللّه به مراد خویش دست یافتم ، و به این زیارت اعتقاد پیدا نمودم ، براى همین پس از رسیدن به شهر نجف اشرف در اولین روز جمعه شروع به خواندن زیارت عاشورا نمودم و این بار غرضم ظهور حکومت امام زمان (عج ) بود البته اگر خداوند آن را از من بپذیرد تا به شهادت و یا سرورى نایل شوم و همه آنها نور على نور است . من از کسانى نیستم که شیفته سرگرمیهاى دنیا و کثافات آن باشم ، من شیفته مولاى خویش صاحب الامر (عجل ) هستم و از قید و بندهاى جهان آزادم .

    • توسعه رزق و روزى با زیارت عاشورا

       عالم جلیل و زاهد مسلم آقاى شیخ عبدالجواد حائرى مازندرانى فرمود که : روزى کسى آمد خدمت خلد مکان شیخ زین العابدین مازندرانى (قدس اللّه سرّه العالى ) و از تنگى معاش خود شکایت کرد؛ شیخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه علیه السلام زیارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسید اگر نرسید بیا نزد من ، من خواهم داد رفت . بعد از زمانى ملاقات شد گفت : در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که کسى آمد وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم .

    • مزد دادن امام زمان علیه السلام براى خواندن زیارت عاشورا

      حاج سید احمد (رحمة اللّه علیه ) براى من نوشت که روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سید موقّر معمّمى بر من داخل شد که قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشیده بود، نظرى کرد به آنچه در زاویه حجره بود کمى از کتب و ظروف و فرشى بود فرمود:

    • تأ ثّر از اینکه هر روز زیارت عاشورا را نخواندم

       
      عالم جلیل آقاى شیخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن
      نقل کرده که من حاجى میرزا على نقى طباطبایى را بعد از رحلتش به خواب دیدم و به او گفتم :
      آرزویى دارى ؟ گفت : یکى و آن این است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم.
       و رسم سید این بود که در دهه محرم زیارت عاشورا مى خواند نه در تمام سال
       و لذا افسوس مى خورد که چرا تمام سال نمى خواندم .

    • داستان کوتاه اولین دیدار امام علی (ع) با قاتلش


      عبدالرحمن بن ملجم مرادی معروف به «ابن ملجم» یکی از سپاهیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏ السلام بود که بعداً جزو خوارج درآمد و آن حضرت را به شهادت رساند و اشقی الاولین و الآخرین شد.

      emam ali 2پس از قتل عثمان و بیعت مردم با علی علیه‏السلام امام نامه ‏ای به حبیب بن منتجب حاکم یکی از مناطق یمن نوشت و ضمن دعوت از او خواست تا از مردم برای آن حضرت بیعت بگیرد و ده نفر از افراد ممتاز و برجسته و مورد اعتماد را نزد امام بفرستد تا آن حضرت باشند. حبیب با دیدن نامه بسیار شادمان شد و مردم نیز با کمال رغبت به دست حبیب با امیر مؤمنان بیعت کردند.

    • انعکاس زندگی...

      پسر و پدری داشتند در کوه قدم می زدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد به زمین افتاد و داد کشید: آ آ آ ی ی ی!!
      صدایی از دور دست آمد: آ آ آ ی ی ی!!

    • چرا به این روز افتاده ‏اى؟

      روزى پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله از راهى عبور مى ‏کرد. در راه شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتاده ‏اى؟

    • سفارش علاّمه امینی

      مرحوم حجه الاسلام دکتر امینی چنین می نویسد: 
      پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آیه اللّه علاّمه امینی نجفی یعنی سال یکهزار و سیصد و نود و چهار هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم . او را شاداب و خرسند یافتم . جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم : پدر جان ! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟ گفتند: چه می گویی ؟ 
      مجدّداً عرض کردم : آقاجان ! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر... یا سایر تالیفات ... یا تاسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام ؟ پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی .

    • با حسین (ع) در زندگی

       یکی از خصوصیّات حاج آقا مصطفی خمینی (ره) که کمتر گفته شده ، این بود که ایشان به پیاده روی کربلا در تمام زیارتهای مخصوصه امام حسین علیه السلام مقیّد بود.

    • ابهت ساده زیستی


      ناصرالدین شاه در سفر خراسان ، به هر شهری که وارد می شد، طبق معمول ، تمام طبقات به استقبال و دیدنش می رفتند. موقع حرکت از آن شهر نیز او را مشایعت می کردند تا اینکه وارد سبزوار شد.

    • گره گشایی

      صفوان در محضر امام صادق نشسته بود، ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شد و گرفتاریی که برایش پیش آمده بود شرح داد، معلوم شد موضوع کرایه ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است .

    • شاگرد بزاز


      جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده . او نمی دانست این زن و زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می کند، عاشق دلباخته اوست و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا برپاست .

    • مرحمت علی(ع) به علامه امینی

      آقای عبداللّه چایچی از قول مرحوم حجه الاسلام دکتر محمّد هادی امینی فرزند علاّمه امینی رحمه الله نقل می کند: وقتی پدرم را دفن کردیم مرحوم علاّمه بحرالعلوم آمد و به من تسلیت گفت و معانقه نمود.

    • عذابى بزرگ‏تر و سهمگین ‏تر از این مى ‏خواهى ؟

      گویند در بنى اسرائیل ، مردى بود که مى ‏گفت : من در همه عمر ، خدا را نافرمانى کرده‏ ام و بس گناه و معصیت که از من سر زده است ؛ اما تاکنون زیانى و کیفرى ندیده ‏ام. اگر گناه ، جزا دارد و گناهکار باید کیفر بیند ، پس چرا ما را کیفرى و عذابى نمى ‏رسد! ؟