تصاوير منتخب

۰

حل مشکلات به واسطه زیارت عاشورا

مجموعه: داستان و حکایت

عالم جلیل القدر و متقى مرحوم آیت اللّه نجفى قوچانى رحمه الله از طلاب برجسته خراسانى بود و در ضمن یاد داشتهاى خاطراتش در اصفهان که به مدت چهار سال از سال 1314 ه‍ ق الى 1318 تداوم داشت مى نویسد:
وقتى به شهر اصفهان آمدم ، شبى در خواب چهره مرگ را به صورت یک حیوان در ابعاد یک ((گوسفند)) دیدم عمرش بالغ بر یک سال بوده و به دنبال او سه و یا چهار عدد از بچه هاى کوچکش در هوا در حال سیر و حرکت بودند، در اثناى حرکتشان از روى منزل ما در قوچان گذشتند و یکى از گوسفندان بر روى منزل ما از حرکت باز ایستاد.
براى پدرم نوشتم : نامه اى برایم ارسال کند و احوال خود را در آن شرح دهد؛ زیرا نگران او بودم پس از ارسال نامه ، از پدر نامه اى دریافتم در آن گفته بود همسرش فوت نموده .
و نیز مى نویسد: قبل از ده سال مبلغ دوازده تومان براى اداى مخارج زیارت به عتبات مقدس قرض کرده بود
براى پدرم نوشتم : نامه اى برایم ارسال کند و احوال خود را در آن شرح دهد؛ زیرا نگران او بودم پس از ارسال نامه ، از پدر نامه اى دریافتم در آن گفته بود همسرش فوت نموده .
و نیز مى نویسد: قبل از ده سال مبلغ دوازده تومان براى اداى مخارج زیارت به عتبات مقدس قرض کرده بود ولى به دلیل ((ربا)) بدهى او به هشتاد تومان رسیده بود، و همه دارایى پدرم به این مقدار نمى رسید، من تصمیم گرفتم زیارت عاشورا را به مدت چهل روز بر بام مسجد سلطان صفوى بخوانم و سه حاجت را طلب کردم :
اول : اداى بدهى پدرم
دوم : طلب آمرزش
سوم : افزون شدن علم و اجتهاد
قبل از ظهر شروع به خواندن مى نمودم و قبل از زوال ظهر آن را تمام مى نمودم ، خواندن آن دو ساعت به طول مى انجامید پس از اتمام چهل روز و تقریباً بعد از یک ماه پدرم به من نوشت : امام موسى بن جعفر علیه السلام قرض مرا ادا کرد، به او نوشتم : خیر، امام حسین علیه السلام آن را ادا کرد، و همگى آنها یک نور واحدند.
وقتى سرعت تأ ثیر زیارت را در بر آورده شدن حاجتها در مسایل دشوار دیدم و قلباً از تأ ثیر گذارى آن در برآورده شدن حاجتها اطمینان یافتم ، عزم خود را جزم کردم تا آن را در روزهاى ماه محرم الحرام و ماه صفر براى حاجت مهمترى به مدت چهل روز بخوانم ، لذا با تلاش و کوشش بسیار و با احتیاط کامل بر بام مسجد سلطان مى رفتم ؛ و رو به قبله و زیر آسمان بودن را مراعات مى کردم ، بعد از سپرى شدن روزها، و ختم چهل روز، در خواب بشارت دهنده اى را دیدم که مى گفت : به مراد خود رسیدى . و در صبحگاه در قلبم شور خاصى پدیدار گشت ، و این چند بیت را سرودم :
اول : اداى بدهى پدرم
دوم : طلب آمرزش
سوم : افزون شدن علم و اجتهاد
قبل از ظهر شروع به خواندن مى نمودم و قبل از زوال ظهر آن را تمام مى نمودم ، خواندن آن دو ساعت به طول مى انجامید پس از اتمام چهل روز و تقریباً بعد از یک ماه پدرم به من نوشت : امام موسى بن جعفر علیه السلام قرض مرا ادا کرد، به او نوشتم : خیر، امام حسین علیه السلام آن را ادا کرد، و همگى آنها یک نور واحدند.
وقتى سرعت تأ ثیر زیارت را در بر آورده شدن حاجتها در مسایل دشوار دیدم و قلباً از تأ ثیر گذارى آن در برآورده شدن حاجتها اطمینان یافتم ، عزم خود را جزم کردم تا آن را در روزهاى ماه محرم الحرام و ماه صفر براى حاجت مهمترى به مدت چهل روز بخوانم ، لذا با تلاش و کوشش بسیار و با احتیاط کامل بر بام مسجد سلطان مى رفتم ؛ و رو به قبله و زیر آسمان بودن را مراعات مى کردم ، بعد از سپرى شدن روزها، و ختم چهل روز، در خواب بشارت دهنده اى را دیدم که مى گفت : به مراد خود رسیدى . و در صبحگاه در قلبم شور خاصى پدیدار گشت ، و این چند بیت را سرودم :
زمان قبض گذشت ، انبساط جلوه گر آمد
درخت صبر قوى گشت ، باز بر ثمر آمد
چو کوه شو، سر تسلیم بیش و راضى شو
به لطمه شب و روز فلک که ماه بر آمد

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی