تصاوير منتخب

۲۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

    • مسجد بهلول ( حکایت )


       
      می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.
       
      گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
       
      بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.

    • شرط آزادی

       
      یکی از بزرگان به غلامش گفت: از مال خود گوشتی بستان و از آن طعامی ساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد. گوشتی خرید و بریانی ساخت و پیش او آورد.
      خواجه خورد و گوشت را به غلام سپرد.
      دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی تهیه کن تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد. دوباره تکه گوشت را به غلام سپرد که کمی روغن بستان و با آن گوشت، طعامی برای دیگر روز فراهم کن تا بخورم و تو را آزاد سازم.
      غلام گفت: ای خواجه تو را به خدا بگذار من هم چنان غلام تو باشم و این تکه گوشت را آزاد کن!
       
      منبع:روزنامه خراسان

    • دعای مظلوم از صد هزار برج می گذرد


       
      وقتی سلطان علا ءالدین بالای شهر را به اتمام رسانید، به بهاءولد (پدر مولانا و از عرفای نامدار آن زمان) گفت: یک بار گرد باروی شهر آمده، تفرج فرمایید.
       
      بهاء ولد گفت: از دفع سیل و منع خیل، نیکوبنیادی نهادی و قلعه حصین ساختی، اما تیر دعای مظلومان را چه توانی کرد که از صد هزار برج می گذرد و عالم را خراب می کند.جهدی بنما و جهادی کن تا قلعه احسان و عدل برآوری و لشکر دعاهای خیر حاصل کنی که از هزاران حصار حصین بهتر است و امن عالم و امان خلق در آن است.
       
      مناقب العارفین
      منبع:روزنامه خراسان

    • حکایت زاهد وحاکم




       
      زاهدی از کویی می گذشت.حاکمی با خدم و حشم و قراولان بسیار از مسیر مخالف می آمد و مردم نیز کنار ایستاده و به او تعظیم می کردند و زاهد کنار ایستاد و تعظیم نکرد.

    • هنوز اسیر نفس خویشی

       
      سلطان سلجوقی بر عابدی گوشه نشین و عزلت گزین وارد شد. حکیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به ملکشاه تواضع نکرد، بدان سان که سلطان به خشم اندر شد و به او گفت: آیا تو نمی دانی من کیستم؟
       
      من آن سلطان مقتدری هستم که فلان گردنکش را به خواری کشتم و فلان یاغی را به غل و زنجیر کشیدم و کشوری را به تصرف در آوردم.
       
      حکیم خندید و گفت: من نیرومند تر از تو هستم، زیرا من کسی را کشته ام که تو اسیر چنگال بی رحم او هستی. شاه با تحیر پرسید: اوکیست؟
       
      حکیم گفت: آن نفس است. من نفس خود را کشته ام و تو هنوز اسیر نفس اماره خود هستی و اگر اسیر نبودی از من نمی خواستی که پیش پای تو به خاک افتم و عبادت خدا بشکنم و ستایش کسی را کنم که چون من انسان است.
       
      شاه از شنیدن این سخن شرمنده شد و عذر خطای گذشته خود را خواست.

      منبع:روزنامه خراسان

    • نوشته بهلول بر دیوار قصر هارون

       
      هارون الرشید برای گردش و سرکشی به طرف ساختمان های جدید خود رفت. در کنار یکی از قصرها به بهلول برخورد، از او خواست خطی بر دیوار قصر بنویسد.
       
      بهلول پاره ای از زغال برداشت و نوشت: گل بر روی هم انباشته شده ولی دین خوار و پست گردیده. گچ ها بر هم مالیده شده اما دستور صریح دین از بین رفته است. اگر این کاخ را از پول و ثروت حلال خود ساخته ای اسراف و زیاده روی نموده ای که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد و چنان چه از مال مردم باشد به آن ها ستم کرده ای که خداوند ستمکاران را دوست ندارد.
       
      آگاه شویم، اسراف و سخت گذرانی چرا  محسن امیدوار

      منبع:روزنامه خراسان

    • حکایت دعای مادر


       
      ابویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.
       
      به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم. بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.
       
      برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان
      بستان العارفین
       
      منبع:روزنامه خراسان

    • دانا و نادان


       
      مردی نادان در محضر ارسطو به مردی دانا خرده گرفت و از او بدی ها گفت. دانا نیز خاموش نماند و به نادان پرخاش کرد. ارسطو به مرد نادان چیزی نگفت. اما دانا را به خاطر آن کار سرزنش کرد.
       
      دانا با تعجب پرسید: چرا مرا سرزنش می کنید در حالی که بدگویی را او اول شروع کرد؟ از این گذشته او مردی نادان است ولی من دانشی اندوخته ام. ارسطو در جواب گفت: من هم به خاطر همین تو را سرزنش کردم تو مرد دانایی و دانا نادان را می شناسد؛ زیرا خودش روزگاری نادان بوده است و بعد دانا شده اما نادان دانا را نمی شناسد؛ زیرا هنوز دانا نشده است.
       
      منبع:هزار و یک حکایت تاریخی حکیمی

    • بهلول و صاحب حساب


       
      آورده اند که بهلول به بصره رفت و چون در آن شهر آشنایی نداشت برای مدت کمی اطاقی اجاره نمود ولی آن اطاق از بس کهنه ساز و مخروبه بود به محض وزش باد یا بارانی تیرهایش صدا میکرد .
       
      بهلول پیش صاحب خانه رفته و گفت اطاقی که به من داده اید بی اندازه خطرناک است زیر به محض وزش مختصر بادی صدا از سقف دیوارش شنیده میشود.
       
      صاحب خانه که مرد شوخی بود در جواب بهلول گفت عیبی ندارد البته می دانید که تمام موجودات به موقع حمد و تسبیح خدای را می گویند و این صدای تسبیح و حمد اطاق است .
       
      بهلول گفت :
      صحیح است ولی چون تسبیح و تحلیل موجودات به سجده منجر میشود من از ترس سجده اطاق خواستم زودتر فکری بنمایم.

    • ملا و شراب فروش !



       
      سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.

    • حکایت بهلول و بهشت

       
      هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
       
      آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
       

    • حکایت بهلول و صدای پول


       
      مردی فقیر چشمش به مغازه خوراک پزی افتاد تکه نانی را بالای بخاری که از سر دیگ بلند می شد، می گرفت و می خورد. هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کرده ای، باید پولش را بدهی. مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده، بهلول را دید و او را به قضاوت دعوت کرد.
       

    • پند های لقمان به پسرش


      پند های لقمان به پسرش
       
       
      روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:
      اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

    • حکایت سقراط و مرد رنجیده

       
       
       
      روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .

      سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :
      خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .
      سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد
      آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
      مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .
      سقراط پرسید :به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟
      مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .
      سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .
      آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
      و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟
      اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟
      بیماری فکری و روان نامش غفلت است.و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .
      و به او طبیب روح و داروی جان رساند .پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .
       
      " بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است . "



      امام صادق (ع)

    • دو حکایت و یک پند

       
       
      جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.

    • حکایت بهلول و آب انگور

       

      روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: 

    • حکایت خدا و گنجشک

       
      روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت!

      فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
      " فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
      " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
      " گنجشک گفت:
      " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.
      سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:
      " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
      خدا گفت: " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...



      امام صادق (ع)

    • بهلول و شیخ جنید بغداد

      آورده‌اند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی (هستی)؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری. بهلول فرمود طعام چگونه میخوری؟ عرض کرد اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم.

    • روزه و بیماران قلبی

      روزه و بیماران قلبیمطالعات نشان داده‌اند روزه‌داری می‌تواند با کم‌کردن عوامل خطر، به پیشگیری از بیماری‌های قلبی کمک کند. در واقع روزه‌داری صحیح، همراه با یک رژیم غذایی سالم می‌تواند به کاهش چربی و قند خون کمک کند که طبیعتا کنترل این عوامل، به کنترل بیماری‌های قلبی عروقی منتهی خواهد شد.

    • روزه‌داری در سالمندان

      روزه‌داری در سالمندانوقتی پیر می‌شویم بدنمان تغییرات زیادی پیدا می‌کند. دستگاه‌های مختلف در بدن کم ‌کم فرسوده می‌شوند و این فرسودگی از کارایی آن‌ها می‌کاهد. در حالت کلی، ماهیچه‌ها، رگ‌های خونی، چشم‌ها، گوش‌ها و دیگر ارگان‌های بدن قابلیت ارتجاعی خود را از دست می‌دهند. قلب به خوبی کار نمی‌کند، استخوان‌ها ضعیف می‌شوند و متابولیسم بدن به شکل چشمگیری کاهش می‌یابد.

    • روزه‌داران دیابتی

      روزه‌داران دیابتیروزه‌داری با همه خوبی‌هایی که دارد، در برخی موارد می‌تواند به افراد بیمار صدمه بزند. به همین دلیل لازم است افرادی که از بیماری یا مشکل خاصی رنج می‌برند، برای اطمینان از بی‌خطر بودن روزه‌داری با پزشک خود مشورت کنند.
      در حال حاضر بیش از ۵/۱ میلیارد مسلمان در جهان زندگی می‌کنند و روزه‌داری در طول ماه رمضان وظیفه دینی برای افراد سالم است. یکی از سوالات رایج بسیاری از بیماران، توانایی آنان برای روزه‌داری و خطرات احتمالی روزه‌داری برای بیماری آنان است.

    • کسانی که از روزه معافند

      کسانی که از روزه معافندروزه‌داری با همه خوبی‌هایی که دارد، در برخی موارد می‌تواند صدماتی را به افراد بیمار بزند. به همین دلیل لازم است افرادی که از بیماری یا مشکل خاصی رنج می‌برند، برای اطمینان از بی‌خطر بودن روزه‌داری، با پزشک خود مشورت کنند.

    • روزه چربی خون را پایین می‌آورد

      روزه چربی خون را پایین می‌آوردروزه‌داری برای بسیاری از افراد حکم نوعی پیشگیری و حتی درمان بسیاری از بیماری‌ها را دارد. این امر به خصوص برای دسته‌ای از دیابتی‌ها، مبتلایان به چربی و اوره بالا هم صادق است.

    • روزه سکته قلبی را کم می‌کند


      روزه سکته قلبی را کم می‌کندپزشکان معتقدند در این ماه به دلیل ن‌که افراد از پرخاشگری، رفتارهای تهاجمی، استرس و هیجان، کشیدن سیگار و مصرف چای و قهوه دوری می‌کنند، امکان بروز سکته قلبی در ن‌ها کاهش می‌یابد. نوع رفتار و تغذیه افراد، دو عامل مهم جهت حفظ سلامتی فرد در طول ماه مبارک رمضان است.

    • کاهش بوی بد دهان روزه‌دار

      کاهش بوی بد دهان روزه‌داریکی از عوامل مهمی که باعث ایجاد بوی بد دهان در افراد روزه دار می‌شود این است که به علت نخوردن و نیاشامیدن کافی، محیط شست و شوی طبیعی در دهان به وجود نمی‌آید و همین خود عاملی می‌شود که بوی بد دهان در افراد احساس شود.

    • تاثیر روزه روی ترکیبات بدن

      تاثیر روزه روی ترکیبات بدناگر چه کم غذایی یا بی غذایی یا Fasting با روزه داری اسلامی کاملاً متفاوت است اما به هر حال سالیان درازی است که در دنیا تحقیقات قابل توجّهی روی آثار امساک غذایی و تغییراتی که در بدن به وجود می‌آورد صورت گرفته است.

    • فورا بعد از افطار ورزش نکنید


      فورا بعد از افطار ورزش نکنیدورزش بلافاصله پس از افطار می‌تواند فشار مضاعفی را بر سیستم عصبی، مفصلی، گوارشی و عضلانی وارد کند. ۲ تا ۳ ساعت فاصله بین افطار تا ورزش باعث می‌شود تا بدن فرصت هضم غذا را پیدا کند و خون به راحتی در عضلات جریان یابد.

    • مصرف قرص ضدبارداری در ماه رمضان خطر دارد

      مصرف قرص ضدبارداری در ماه رمضان خطر دارد
      شاید باورتان نشود، اما همه ساله تعدادی از خانم‌‌ها هستند که در ایام ماه مبارک رمضان در بخش‌‌های مغز و اعصاب بستری می‌شوند! می‌دانید چرا؟ چون این عزیزان با مصرف قرص ضدبارداری به منظور ایجاد تاخیر در دوره ماهانه خود، شرایط لازم برای لخته شدن خون در مغزشان را فراهم می‌‌کنند. اگر شما با این گروه خانم‌‌ها آشنایی دارید، حتما هشدار متخصصان مغز و اعصاب را به آنها اعلام کنید.