تصاوير منتخب

۰

چشمانشان همیشه منتظر ماست !

مجموعه دوران سالمندی


امکانات فعلی جامعه ایران را به هیچ وجه برای سالمندان کافی و مناسب نمی‌داند و معتقد است دوران سالمندی در ایران‌ تحت تاثیر برخی باورهای فرهنگی و نبود امکانات مناسب عمومی، شرایط دشواری را پیش روی افراد قرار می‌دهد

 

شبیه یک داستان تخیلی است اما حقیقت دارد. مادربزرگم، بی بی، حالا یادش نیست چه ساعتی از شب بوده است. فقط همین یادش مانده که نمازش را خوانده بوده و داشته با آقابزرگ گپ می‌زده است که در زده‌اند. آپارتمان سوت و کوری دارند و کمتر اتفاق می‌افتد یکی از همسایه‌ها نیمه‌شب در واحدی را بزند و به همین خاطر بی‌بی و آقابزرگ تعجب کرده‌اند. پشت در مردی با روپوش سپید بوده است. پزشک، بی‌بی را با چادر و مقنعه نماز که دیده لبخند زده و سلام کرده است و پرسیده «شما چراغ قوه در منزل دارید؟» و قبل از آن که بی‌بی چیزی بپرسد گفته « ظاهرا همسایه طبقه بالایی فوت شده، می‌خواستم چراغ قوه بیندازم توی چشمش که مطمئن شوم. چراغ قوه من خراب شده... بد شانسی!» تا آقابزرگ لنگ لنگان به آشپزخانه برود و چراغ قوه عهدبوق‌شان را بیاورد، زانوهای بی بی تا شده است و به گریه افتاده و بعد صدای شیون بچه‌های همسایه بالایی را شنیده است و مطمئن شده پیرزن دیگر میان آنها نیست.

این قصه ی تلخ همسایه ی بی بی است و بچه‌هایش که چشم انتظار دیدن‌شان بوده عصر همان روز از راه رسیده‌اند و خانه را با خنده‌ها و حرف‌های‌شان، روشن و شلوغ کرده‌اند. پیرزن به بچه‌هایش گفته تا آنها شربتی بخورند و گلویی‌تر کنند می‌رود از پشت‌بام رخت‌هایی را که شسته بیاورد اما نیامده است.

ده دقیقه... یک ربع.... بیست دقیقه.... نیم ساعت... بچه‌ها دست آخر رفته اند پشت بام تا بفهمند مادر چرا دیر کرده که او را دیده اند با رخت‌های خشک شده تمیزش که بغل شان گرفته و روی زمین دراز کشیده است، با قلبی که از حرکت ایستاده، لب‌هایی که شکل خنده داشته و چشم‌هایی بسته. باقی داستان را هم که خودتان می‌دانید.

«به نظرتان چرا پیش از مرگ لبخند زده؟ مرگ چه شیرینی دارد که همسایه‌تان پیش از آن، خندیده؟» این اولین پرسش من بود وقتی بی‌بی و آقابزرگ داستان همسایه مرده‌‌شان را برایم تعریف کردند.

بی‌بی گفت: «می‌خندید چون خیالش راحت بود که صورت همه بچه‌هایش را چند ثانیه قبل از سفر دیده... چون برای آخرین بار گونه‌های همه‌شان را بوسیده و گرمی صورت‌هایشان خاطرش مانده... چون برای بار آخر دیده هر کدام از نوه‌هایش چقدر بزرگ شده اند...» آقا بزرگ آه کشید «آنها که بچه‌هایشان را سال به سال نمی‌بینند چه حالی دارند وقت رفتن؟... تنهایی....فراموشی.... خدا هیچ بنده‌ای را تنها نگذارد...» و من گفتم «دلتان می‌خواهد این آخر هفته به آسایشگاه کهریزک سر بزنیم؟»

 

بحران سالمندی پیش روی ایران

براساس تعریف سازمان ملل متحد، کشوری که بیش از هفت درصد کل جمعیتش سالمند باشد، کشوری سالمند به شمار می‌آید. براساس این تعریف، زنگ خطر سالمندی در ایران به صدا درآمده است؛ واقعیتی که همه جمعیت‌شناسان بر آن مهر تائید می‌زنند و از بحران‌های پیش رو خبر می‌دهند، اما براستی جامعه ایران تا چه حد برای رویارویی با این بحران آماده است؟

دکتر مرضیه شیرازی‌خواه، عضو مرکز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و مدیر مرکز جامع توانبخشی سالمندان یاس که در اصطلاح مدرسه سالمندان یا مرکز روزانه سالمندان خوانده می‌شود، امکانات فعلی جامعه ایران را به هیچ وجه برای سالمندان کافی و مناسب نمی‌داند و معتقد است دوران سالمندی در ایران‌ تحت تاثیر برخی باورهای فرهنگی و نبود امکانات مناسب عمومی، شرایط دشواری را پیش روی افراد قرار می‌دهد.

در ایران افراد پس از سپری کردن دوران میانسالی، خیلی زود دچار بیماری‌های مختلف می‌شوند. این واقعیت که ناشی از نگاه منفی به دوران سالمندی است، از باورهای فرهنگی نادرست نشات می‌گیرد و موجب می‌شود تا احساس پیری و بیماری بسرعت در این افراد قوت بگیرد، اما اگر این الگو تغییر کند، نگاه‌ها به سالمندی نیز مثبت خواهد شد.

البته تغییر این الگو از تغییر نگرش و آموزش درست از دوران کودکی باید آغاز شود. شیوه زندگی سالم از این حکایت دارد که از کودکی چه رفتارهایی باید داشته باشیم تا به یک الگوی مناسب در زندگی دست پیدا کنیم. براساس این الگو، فرد می‌تواند کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی سالمی داشته باشد و در نهایت به یک سالمندی سالم برسد.

در کشورهای توسعه‌یافته حتی به یک پله بالاتر اندیشیده می‌شود و آن سالمندی فعال است و پله بالاتر دیگر، یعنی سالمندی موفق موضوعی است که محققان درباره آن در حال برنامه‌ریزی و الگوسازی هستند، اما متاسفانه در جامعه ایران واژه سالمندی با معلولیت و ناتوانی همراه است و این موضوع موجب می‌شود به بسیاری از مسائل سالمندی پرداخته نشود.


هزینه‌های پیشگیری، کمتر از هزینه‌های درمان

این روزها بسیاری از خانواده‌ها با مشکل نگهداری سالمندان خود مواجهند، بویژه اگر سالمند آنان بیمار باشد، کار به مراتب دشوارتر می‌شود. بسیاری از آنان از توانایی‌ها و آمادگی‌های لازم برای نگهداری از سالمند برخوردار نیستند و در عین حال توان مالی پرداخت هزینه‌های نگهداری سالمند خود را در آسایشگاه‌های نگهداری ندارند، این در حالی است که با توسعه مراکز روزانه سالمندان علاوه بر این که از حادتر شدن بسیاری مشکلات می‌توان پیشگیری کرد، بلکه می‌توان به داشتن اوقاتی سالم برای یک سالمند امیدوار بود.

به گفته این متخصص، بیشتر سالمندان از گروه‌های ضعیف اقتصادی هستند و بسیاری از آنان توان پرداخت هزینه‌های بخش خصوصی را ندارند، بنابراین توسعه مراکز روزانه سالمندان باید در دستور کار نهادهای دولتی مربوط قرار گیرد تا با توسعه این مراکز و ارائه خدمات مناسب با تعرفه‌های دولتی سالمندان بیشتری امکان بهره‌مندی از این امکانات را پیدا کنند.

به این ترتیب هزینه‌هایی که بعدها قرار است صرف درمان این افراد شود، پیش از رسیدن به آن مرحله صرف ارتقای سطح سلامتشان می‌شود و از بسیاری بیماری‌های جسمی و روانی پیش رو جلوگیری می‌شود. اگر سازمان‌های مختلف از بازنشستگان خود حمایت نکنند، هزینه تمام شده خدمات درمان به مراتب بیش از هزینه‌های روزانه خواهد بود.

اما چه برنامه‌هایی در مدرسه سالمندان انجام می‌شود که تا این حد برای سالمندان جذاب است. دکتر شیرازی‌خواه به برنامه هفتگی این مرکز اشاره می‌کند و می‌گوید: انجام ورزش‌های گروهی، برنامه‌های گروهی اوقات فراغت، هنردرمانی، نقاشی‌درمانی، موسیقی‌درمانی، مشاوره‌های گروهی، برنامه‌های توانبخشی، فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتاردرمانی و چکاپ دوره‌ای زیر نظر پزشک ازجمله برنامه‌های تفریحی، آموزشی و درمانی این مرکز است، اما کارگاه‌های گروهی دیگری که برای سالمندان بسیار جذاب است و به تقویت قوای جسمی و روحی آنان کمک می‌کند، شامل خنده‌درمانی، موسیقی‌درمانی، یوگا، ریلکسیشن، تمرین‌های تای‌چی، آب‌درمانی و برنامه‌های تهران‌گردی، طبیعت‌گردی و اردوهای تفریحی در سایر شهرهاست که بیشتر با مشارکت خود سالمندان انجام می‌شود.

این پژوهشگر حوزه سالمندان، ضمن اشاره به خدمات ارزشمند آسایشگاه‌های نگهداری، بر توسعه مراکز روزانه مستقل تاکید می‌کند و می‌گوید: ارائه خدمات روزانه در آسایشگاه‌ها با یک مشکل بزرگ مواجه است. سالمندان با دیدن سالمندان آسیب‌پذیرتر از خود، روحیه‌شان را از دست می‌دهند و ممکن است به جای ارتقای سطح سلامت، روند معکوس بیماری را در پیش گیرند.

 

آمادگی برای مقابله با بحران سالمندی پیش‌رو

آیا مقابله با بحران سالمندی فقط باید در تشویق به فرزندآوری و افزایش جمعیت خلاصه شود؟ این تدبیر در واقع انداختن بار مسوولیت والدین بر دوش فرزندان و نیروی جوان جامعه است.

از گذشته‌های دور این ضرب‌المثل معروف را شنیده‌ایم که «فرزند عصای دست پدر و مادر است»، یعنی هدف از فرزندآوری بیشتر بر آینده‌نگری والدین برای دوران سالمندی خود خلاصه می‌شد، اما این روزها شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانواده‌ها بسیار متفاوت از گذشته است. این روزها دولت‌ها ناگزیرند بیش از خانواده مسئولیت رسیدگی به امور سالمندان را عهده‌دار شوند.

این واقعیتی است که پیش روی ایران نیز هست و علاوه بر اتخاذ سیاست‌های جمعیتی همچون تشویق به فرزندآوری، مقدمات رویارویی با بحران سالمندی پیش رو از هم‌اکنون باید آغاز شود.

در حالی که به گفته مسئولان، هم‌اکنون کمتر از پنج پزشک طب سالمندی در کشور وجود دارد، می‌توان تصور کرد که سالمندان در جامعه ایران با چه مشکلاتی مواجه هستند و اگر با این توان قرار باشد به استقبال سال‌های آینده برویم، سالمندان با چه شرایط دشواری روبه‌رو می‌شوند.

منابع: برگرفته از دو مطلب جام جم آنلاین/تبیان

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی