تصاوير منتخب

۰

 فاصله ها و خواستگاری های سنتی

مجموعه: دانستنیهای قبل از ازدواج

زمین و آسمان جاده می شود و "فاصله ها " شروع می شود . انگار عالم و آدم با سرعت هرچه تمام تر حرکت می کنند تا به چیزی برسند ، به کسی شاید ، به محلی امن ، به راهی هموارتر ، اما هرچه می رویم ، فاصله مان کم تر می شود ؛ عمر را می گویم که مثل یک نخ نامرئی هر روز کوچکتر می شود و فاصله ی ما را به آخر خط ، کمتر می کند . اما دلیلی دارد این عمر، که مثل باد می رود و امان نمی دهد :حکمت این عمر بی بازگشت ، همان است که مولایمان فرمود : امتحان ریشه ها ، نه لرزاندن شاخه ها .
 
"فاصله ها " ، در سیر داستانی خود ابعاد مختلفی را مد نظرقرار داده بود که می توان گفت صرف نظر از برخی کاستی ها ، توانسته بود به خوبی از عهده ی سرانجام شان برآید . مثل : فساد های فرهنگی - اجتماعی ، دوستی ها و رابطه های دختران و پسران قبل از ازدواج ، گسست نسلی ، فساد اقتصادی ، مباحث خانوادگی وازدواج های دوم و غیره .
 
ما در بخش خانواده ، قصد داریم از میان این همه بحث و نقلی که مصداق روشن خانواده های ایرانی شده بود و سوژه ی بگومگوهای پسران و پدران و غیره ، فقط به یک مورد اساسی ؛ که این سریال قصد ترویج آن را داشت اشاره می کنیم :

روابط دختر و پسر قبل از ازدواج و تعدیل خواستگاری های سنتی
 
"فاصله ها " برای اولین بار از آشنایی ها و رابطه های قبل از ازدواج جوانان درخانواده های مذهبی می گوید که می تواند خالی از اشکال باشد و به بیراه سوق پیدا نکند ؛ که تنها عامل آن را وجود محوریت خانواده و اهمیت بالای آن جلوه داده بود .
 
"علی صبوری " و"ریحانه" در دانشگاه با هم صحبت می کنند . از خواسته ها و امیال شان می گویند . از زندگی مشترک و آینده ای که قرار است با هم بسازند . از خودشان می گویند و خانواده هایشان .این امر با توجه به عوامل زیر امری مثبت و بی اشکال در این سریال نشان داده شده است:
 
- در ابتدای این رابطه ، علی از پدر ریحانه یعنی رضا کریمی اجازه می خواهد که در صورت تمایل با دخترش در دانشگاه صحبت کند . یعنی خانواده ها در جرقه ی ابتدائی این رابطه کاملا در جریان امور و اتفاقات قرار دارند و اوضاع را بررسی می کنند .
 
- رضا کریمی آن قدر به دختر جوان خود نزدیک است که ریحانه بی هیچ هراس و ترس از سرکوب شدن ، نامه ی علی را در جمع خانواده می خواند و با والدین آگاه و باتجربه اش در رابطه با تصمیمش مشورت می کند .
 
- قصد علی و ریحانه از این رابطه ، ازدواج است و برای شناخت بیشتر با هم صحبت میکنند .
 
- خانواده ها از سوابق و گذشته ی یکدیگر باخبر هستند و به ظاهر، چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد .
 
این چه اشکالی دارد ؟ وقتی خانواده ها کاملا در جریان امور قرار دارند ، وقتی یک پدر، از تربیت صحیح دخترش مطمئن است و می داند در مسیر بزرگ شدن او از تعصب ، عقده ، افراط و تفریط استفاده نکرده است ، وقتی مذهب و اعتقادات دینی را برای دخترش درونی کرده و از عدم لرزش مجنون وار و بی منطقش مطمئن است ، چه اشکالی دارد که دخترش ، پاره ی جانش ، همه ی هستی اش ، در مکانی عمومی ، با پسری که او را می شناسد و پدرش را می شناسد و تا به حال برایش فردی موجه بوده است ، برای ازدواج ، نه هوس رانی و گذران وقت ، صحبت کند ؛ و رابطه داشته باشد ؟
  
رضا به بچه هایش قدرت "نه" گفتن در اجتماع را یاد داده است . رضا به زبان و حال و قال جوان هایش نزدیک است . رضا متعصب نیست . رضا مثل اکثر آدم های امروزی ، آدمی نیست که توقع "خوب بودن" از بچه هایش داشته باشد ولی خود ، به هزار توجیه عقلی و نقلی و شرعی ، خطا نماید.
 
ریحانه در خانواده ای بزرگ شده است که چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد ؛ چون در مقابل نیاز های طبیعی اش با مخالفت های بی جای والدینش روبرو نشده است . هرچه بوده ، منطق بوده و صداقت . اهالی خانه ی "رضا کریمی" به خاطر وجود پدری که هم مذهبی است ، وهم فکری روشن و شفاف دارد ، هیچ گاه به خطا نمی روند . رضا به بچه هایش قدرت "نه" گفتن در اجتماع را یاد داده است . رضا به زبان و حال و قال جوان هایش نزدیک است . رضا متعصب نیست . رضا مثل اکثر آدم های امروزی ، آدمی نیست که توقع "خوب بودن" از بچه هایش داشته باشد ولی خود ، به هزار توجیه عقلی و نقلی و شرعی ، خطا نماید و سعی کند با هزار کلاه و کاسه و نمد ، خطایش را بپوشاند ؛ که پوشیده نمی شود و رسوا می کند و آبرو به جا نمی گذارد .
 
شاید بگوئید این حالت ، خوش بینانه ترین حالت است . اینکه : خانواده ها ، آشنای قدیمی از آب در می آیند و اصالت هر دو خانواده کاملا عیان است و "علی "ظاهرا و باطنا آدم خوبی است و غیره . حالا اگر غیر از این حالات هم اتفاق می افتاد فکر می کنید چطور می شد ؟ مثلا علی صبوری ظاهری مذهبی و متدین داشت، اما باطنی هرزه و هوس آلود . در این حالت چه بلای عجیب و غریبی قرار بود سر "ریحانه " بیاید ؛ وقتی "رضا کریمی" مثل کوه پشت سر دخترش ایستاده ؟ مثلا چه اتفاق غیرقابل بازگشتی خواهد افتاد وقتی "ریحانه" تا حدی فرق "خوبی " و بدی را از پدرش یاد گرفته ومی داند نباید دم به تله ی هوس زودگذر قبل از ازدواج داد ؟
 
چرا با تعصب کور، دست و پای جوان را می بندیم و از او می خواهیم پرواز کند ؟ چرا به خودمان زحمت نمی دهیم مثل یک سایه ی نامرئی همیشه و همیشه همراه جوان خود باشیم ، تا به دام گناه و بیچارگی نیفتد ؟ چرا دوست داریم یله و بی خیال در خانه مان بنشینیم و ذهن جوان مان را مدام با : "نکن" ، "نرو " ، "این بده " و " اون خوبه" و غیره بمباران کنیم و انتظار داشته باشیم سالم بماند و خطا نکند ؟
 
چه بخواهیم چه نخواهیم ، چه خوشمان بیاید ، چه بدمان ، این امر در میان جوانان - چه مذهبی ،چه غیره - دارد اتفاق می افتد ؛ که دلشان بخواهد شریک زندگی شان را خود انتخاب کنند . افراد زیاد و رو به گسترشی هستند ، جوانانی که دیگر تن به خواستگاری های سنتی نمی دهند . برای برخی جوانان امروز قابل هضم نیست کسی را که تا به حال ندیده و نمی شناخته ، حالا با چند جلسه صحبت و مراسم سنتی دید و بازدید ، به عنوان سرنوشت ساز ترین فرد در زندگی اش قبول کند . مثال های زیادی از جوانان مذهبی در تمام خانواده ها وجود دارد که اینگونه ازدواج کرده اند و موفق هم بوده اند . البته با تاکید بسیار بسیار بر اصل مهم و خطیر "محوریت خانواده" . خانواده باید از سیر تا پیاز این رابطه ها را بداند و جوان را یاری نماید . نه همراهی متعصابه ، نه اعطای آزادی بی قید و شرط .
 
خانواده ، ازابتدای تولد فرزند ، باید آن را به گونه ای تربیت کند که اگر روزی جوان رعنایش ، خواست مستقل شود و خودش انتخاب کند ، دست و دل والدین از ناشی بودن و حماقت او نلرزد . پدر و مادر، باید قبل از رسیدن فرزندان به سن ازدواج ، تمام آگاهی های لازم را به جوانشان - با زبانی نرم و موثر ، نه نصیحت گونه و تحکم آمیز - آموزش دهند .
 
شاید جوانی از طریق همین خواستگاری های سنتی همسر آینده ی خود را پیدا کند و بسیار هم خوشبخت گردد ، شاید هم جوانی از طریق آشنایی های قبل از ازدواج اقدام به ازدواج کند و نتیجه ی خوبی برایش حاصل نشود .
 
البته نباید این حکم را برای تمام جوانان صادر کرد . شاید جوانی از طریق همین خواستگاری های سنتی همسر آینده ی خود را پیدا کند و بسیار هم خوشبخت گردد ، شاید هم جوانی از طریق آشنایی های قبل از ازدواج اقدام به ازدواج کند و نتیجه ی خوبی برایش حاصل نشود . هیچ حکم قطعی برای هیچ جوانی وجود ندارد . هزاران مسیر و هزاران سرنوشت برای تمام جوانان عالم وجود دارد . مهم این است که بدانیم چگونه از فرصت ها استفاده کنیم و گزینه ی مناسب را از راه درست ، در زندگی مان تیک بزنیم . مهم این است که متعصبانه با برخی روش ها برخورد نکنیم و راه درست را از بیراهه تشخیص دهیم .

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی