تصاوير منتخب

۰

کمک به سگ

مجموعه: داستان و حکایت

کمک به سگ
در کتاب لئالی الاخبار نوشته شده بود: زنی عیّاش و زانیه و بدکاره بود که در مجالس لهو و لعب شرکت می کرد، یک روز در اثناء مسافرتش در بیابان به چاهی می رسد، هرچه نگاه می کند سطلی پیدا کند ولی چیزی نمی یابد آخرش به تَهِ چاه می رود و آب می خورد و بالا می آید.

در این هنگام مشاهده می کند که سگی تشنه است و دنبال آب می گردد دلش به حال او می سوزد کفش خود را سطل و موی و گیسوان خود را می بُرد و طناب درست می کند و به چاه می اندازد و با زحمت از ته چاه آب بیرون می آورد و سگ را سیراب می کند. بعد می گوید خدایا سگی را به سگی ببخش.
چون به یک سگ ترحم می کند و او را سیراب میکند خداهم باو رحم می کند و او را وسیله آمرزشش قرار می دهد. بعد زن گریه زیادی کرده و توبه می کند این کار خیر سبب توبه و بازگشتش به سوی خدا می شود و با سعادت از دنیا می رود.
سرا پا غرق عصیانم خدایا
ز من بگذر پشیمانم خدایا
همی دانم که غفّار الذّنوبی
ببخشا جرم و عصیانم خدایا
ندانستم اگر کردم خطایی
که من آن عبد نادانم خدایا
اگر بخشی گناه بنده خویش
خجل زان لطف و احسانم خدایا
یقین دارم که ستّارالعیوبی
بپوشان عیب و نقصانم خدایا
گنه کارم من و بخشنده ای تو
به درگاه تو گریانم خدایا
ز من بگذر بحقّ شاه مردان
که عبد شاه مردانم خدایا

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی