تصاوير منتخب

۰

توبه قاتل

مجموعه: داستان و حکایت

توبه قاتل

مرحوم فخر المحققین سید محمد اشرف سبط سید الحکماء میرداماد رضوان اللّه تعالی علیه فرمود: اسحاق بن ابراهیم طاهری که یکی از بزرگان بوده یکشب در عالم خواب آقا حضرت رسول اکرم (ص) را دید، حضرت به او فرمود: قاتل را رها کن. با ترس از خواب بیدار شد. ملازمان خود را طلبید و گفت: این قاتل کیست و در کجاست؟
گفتند: در اینجا حاضر است و خودش هم اقرار بقتل کرده است. او را حاضر کردند اسحق به او گفت اگر راستش را بگوئی تو را رها خواهم کرد قاتل گفت: من با یکسری از رفقایم اهل همه فسادها و لااُبالی گری و عیّاشی و ولگردی بودیم با آنها مرتکب هر حرامی می شدیم و در بغداد بهر عمل زشتی دست میزدیم، یک پیرزالی برای ما زن می آورد. یک روز آن پیر زن بر ما وارد شد که با خودش دختری بسیار زیبا آورده بود، آن دختر تا ما را دید و متوجه شد که آن پیر زن او را فریب داده صیحه ای زد و بیهوش پخش زمین شد وقتی او را بهوش آوردند فریاد زد و گفت اللَّه اللَّه از خدا بترسید و دست از من بردارید من این کاره نیستم و این پیر زن غداره مرا فریب داد و گفت در فلان محل تماشائی است و قابل دیدن است و افسانه هائی برایم بافت و مرا راغب گردانید من هم همراهش راهی شدم از خدا بترسید من علویه از نسل حضرت زهرا سلام الله علیها هستم.
دوستانم به حرفهای او اعتنایی نکردند و جلو آمدند که به او دست درازی کنند من بخاطر حرمت رسول اللّه (ص) غیرتم بجوش آمده و از آنها جلوگیری کردم در نزاعی که با آنها کردم جراحات زیادی بر من وارد شد چنانچه می بینی پس من ضربه ای سخت بر او وارد کردم و پیشکسوت آنها را کشتم و دختر را سالم از دست آنها خلاص کردم.
دختر وقتی خود را رها دید در باره ام دعا کرد و گفت: همین طور که عیبم را پوشاندی خدا انشاء الله عیب های تو را بپوشاند و هینطور که مرا یاری و کمک کرد خدا تو را یاری کند در این هنگام صدای همسایه ها بلند شد و به خانه ما ریختند در حالی که خنجر خون آلود در دست من بود ومقتول در خون می غلتید مرا گرفتند و اینجا آوردند.
اسحاق گفت: من تو را به خدا و رسول الله (ص) بخشیدم آن مرد قاتل گفت من هم از همه گناهانم توبه کردم و به حق آن کسیکه مرا به او بخشیدی دیگر گرد گناه و معصیت بر نمی گردم و توبه کردم و کم کم یکی از نیکان گردید.
در این داستان می بینیم که قاتل به واسطه ترک حرام و جلوگیری از آن و یاری کردن از مظلوم برای خدا و حرمت رسول اللّه (ص) با آن همه آلودگیهایش چگونه مورد لطف خدا و رسولش واقع شد به طوریکه از کشته شدن نجات پیدا کرد و به توبه از گناهان موفقش داشتند.
یا رب اگر زکرده ما پرده واکنی
ما را بخجلت ابدی مبتلا کنی
ابلیس وار جامه طغیان ببرکند
گر یک نفس بخویش کسی را رهانی
هرکس بجان خویش جفا بیشتر کند
بر وی تو بیشتر ز ترحم وفا کنی
روزی دهی بمردم بیگانه صد هزار
کز صد هزار یکنفری آشناکنی
از فعل خویش عارف و عامی کنند شرم
روزی که دستگاه عدالت بپا کنی
کس را مجال چون و چرا دربرتو نیست
با بندگان هر آنچه نمائی بجا کنی
گر کبر رو کند بدرت بهر التجا
هردم ز مهر حاجت او را روا کنی
هر کس بهر لباس که با عجز و التماس
در حضرت تو رو کند او را رضا کنی
چندین هزار مجرم وعاصی و روسیاه
در یک نفس ز آتش دوزخ رها کنی
یا رب تو قبله گاه امیدی وچون کنم
گردست ما زدامن لطفت جدا کنی
باشد امید ما به درت ز آنکه جمله را
از دوستان درگه آل عبا ک
نی

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی