تصاوير منتخب

۰

حکایت جوان و کنیز زیبا رو

مجموعه: داستان و حکایت

حکایت جوان و کنیز زیبا رو

ماجرای داستان در مورد جوانی پرهیزگار و پاک نیت است که روزی به باغش می رود ولی می بیند در باغش مهمانی است. دو نگهبان باغ وقتی می فهمند که جوان صاحب باغ است به او پیشنهاد می دهند که از دور کنیزان را ببیند و هر کدام را که پسندید بگوید تا برایش بیاورند. جوان که فکر نمی کرد از راه دیدن وسوسه شود با خود فکر کرد که نگاهی می اندازد و بر می گردد ولی نگاه کردن همان و دلباختن همان.

جوان زهد و تقوا را فراموش می کند و یکی از کنیزان را انتخاب می کند تا برایش بیاورند. وقتی کنیز را می آورند متوجه می شود که کنیز هم به او علاقمند است به همین خاطر به سمتش می رود که ناگهان خشتی از دیوار سست می شود و به سرش می افتد.

به خاطر همین به بیرون از اتاق می روند و گوشه ای دنج در باغ را انتخاب می کنند که این بار گربه ای وحشی که به دنبال موش بود ناغافل به سمتشان حمله می کند….

این اتفاق ها مدام تکرار می شود تا اینکه دو جوان غار دنجی را پیدا می کنند تا به مقصود خود برسند ولی به محض اینکه وارد باغ می شوند صدای گرگی که بیرون غار بود آنها را وحشت زده می کند بنا بر این کنیز و جوان از ترس پا به فرار می گذارند.

وقتی هر دو دوباره به باغ برمی گردند کنیزان دیگر، دختر را شماتت می کنند که باعث شده به وصال نرسند، ولی جوان که از کرده ی خود پشیمان و نادم است می گوید که در این اتفاقات حکمتی بود تا ما پارسایی و عفتمان را از دست ندهیم و مرتکب گناه نشویم از این رو جوان و کنیز توبه می کنند و جوان کنیز را به عقد خود در می آورد .

در این داستان که محور اصلی بر سرانجام بی عفتی است، قهرمانان داستان چون حیا و عفت را زیر پا می گذارند هر بار ناکام و نا موفق می مانند و از ترس رسوایی آواره می شوند، ولی چون به سمت خواست خدا پیش می روند به آرامش می رسند و بدون گناه به خواسته یشان می رسند.

در این داستان نکته ی قابل تامل دیگری نیز وجود دارد و آن این است که به سمت گناه رفتن و از یاد خدا غافل شدن باعث لغزش می شود و فرقی نمی کند که آن شخص یک انسان فاسد باشد یا مثل جوان در قصه موجودی پاک و با تقوا.

 وقتی که آدمی چشمش را به گناه باز کند امکان سقوطش از همان لحظه و همان نگاه شروع می شود.

در داستان های هفت پیکر پیام اصلی، یاد خداوند وحفظ گوهر ناب پاکی و پرهیزگاری است تمام قهرمانان این هفت داستان چه زن و چه مرد، در صورتی به سعادت دست پیدا می کنند که به سمت خدا و پرهیزگاری و عفت بروند و طمع به دنیای زود گذر و حرام را کنار بگذارند، راستی و درستی پیشه کنند تا به سعادت واقعی که همراه با آرامش است دست یابند.

نظامی در این کتاب ارزشمند با وجود اینکه زمان وقوع اتفاقات قبل از اسلام است با این حال، از انسانهای نجات بخش و راهنما به عنوان  ” خضر” یاد می کند که این برگرفته از اعتقادات اسلامی نظامی است.

کاری از گروه ادبیات و فرهنگ باحجاب

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی