تصاوير منتخب

۰

ازدواج خود را بیمه کنید!

مجموعه رازهای موفقیت در زناشویی

ازدواج خود را بیمه کنید!

زناشویی - مشکلات مربوط به ازدواج یکی از مسائل مهم پیش‌روی جامعه ماست که حتی برخی از آن به عنوان «بحران طلاق» در جامعه نام می‌برند. به هر حال این یک واقعیت کتمان‌ناپذیر است که مواردی از ازدواج‌های امروز به مشکل می‌خورند اما چگونه باید این مشکل بزرگ را حل کرد؟

به نظر می‌رسد دقت در انتخاب همسر مناسب و سپس داشتن ویژگی‌های مناسب شخصیتی برای حل مشکلات معمول زندگی زناشویی مهم‌ترین گام‌ها در این‌باره هستند.

سن مناسب ازدواج

در خصوص ازدواج، فرد در مرحله اول باید به بلوغ همه‌جانبه رسیده باشد، یعنی باید به بلوغ فکری،‌ بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی، بلوغ روانی و بلوغ شخصیتی دست یافته باشد.

به عنوان مثال رسیدن به یک سن خاص شرایطی ایجاد می‌کند که فرد را محک بزنیم و ببینیم به بلوغ لازم برای ازدواج رسیده است. مثلا انتظار می‌رود این فرد که به فرض یک خانم 21ساله است رفتار، کردار، شخصیت و نگاهش به زندگی از لحاظ اجتماعی دیگر کودک صفتی نداشته باشد. پس در اینجا باید گفت 21 سالگی دوران پایان دادن به کودک صفتی‌هاست.

این دختر 21ساله دیگر نوجوان نیست و در اصل جوان محسوب می‌شود. این فرد زمانی که به غیر از خودش دیگری را دوست دارد به بلوغ عاطفی رسیده است. اگر رفتارهای اجتماعی‌اش منطبق بر آنچه جامعه می‌پسندد، باشد و به لحاظ اجتماعی به پختگی رسیده باشد، یعنی بلوغ اجتماعی یافته و می‌خواهد ازدواج کند.

در خصوص بلوغ روانی باید گفت زمانی که فرد از رفتارهای غیرطبیعی فاصله می‌گیرد، دچار رفتارهای تکانشی و پرخاشگری نمی‌شود، تصمیم‌های ناگهانی نمی‌گیرد، خیلی زود از کوره در نمی‌رود و در اصل پس از تفکر و سنجش تصمیم می‌گیرد یا سخن می‌گوید در اصل به بلوغ روانی رسیده است.

این سه محور بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی و بلوغ روانی لازم است اما بلوغ اقتصادی نیز اهمیت دارد. اما برای ازدواج به سه جنبه اصلی بلوغ عاطفی، روانی و اجتماعی بیشتر از اقتصادی نیاز داریم.

هم‌سطح‌ها باید با هم ازدواج کنند

نکته مهم دیگر همسان بودن، هم‌طراز و هم‌شأن بودن زوجین است. اینکه از نظر اقتصادی، خانوادگی، فرهنگی، تحصیلی،‌ مذهبی، اعتقادی و از هر نظر که فکر می‌کنیم باید سمت و سوی مشابهی وجود داشته باشد. خوب نیست که فردی از طبقه ‌خیلی بالای جامعه با فردی طبقه خیلی پایین ازدواج کند. اینها بی‌شک از نظر فرهنگی، فکری و آداب و رسوم با هم تفاوت دارند.

اختلاف طبقاتی بی‌شک مشکل‌آفرین خواهد بود. از سوی دیگر ممکن است دو نفر از نظر اقتصادی هم‌سطح باشند ولی از نظر فرهنگی تفاوت‌های فراوانی داشته باشند. در کشورمان خرده فرهنگ‌های متعددی وجود دارد، قومیت‌های متفاوتی چون ترک، لر، کرد، عرب، گیلک، فارس و... که هر یک آداب و رسوم خاص خود را دارند.

همسانی

به عنوان مثال 2 نفر قصد ازدواج دارند، از نظر اقتصادی همانند، از نظر تحصیلی هم‌سطح و از لحاظ وضعیت اجتماعی شبیه یکدیگرند اما یکی فارس و دیگری کرد است. هر کدام یک فرهنگ حاکم متفاوت دارند. این پرسش مطرح می‌شود که آیا به واقع نمی‌شود با این تفاوت کنار آمد و زندگی کرد و آیا این ازدواج صد درصد محکوم به شکست است؟ یا اینکه راهکاری وجود دارد؟ چنانچه بتوانیم فرهنگ فرد مقابل را به طور کامل مطالعه کرده و بدانیم چه انسان‌هایی هستند، چه خلق و خویی داشته و به چه چیزهایی بیشتر اهمیت می‌دهند و آداب و رسوم‌شان چگونه و نحوه فرزندپروری یا همسرداری آنان چطور است؟ می‌توان به نتایج خوبی دست یافت. باید خیلی دقیق و موشکافانه وارد عمل شد. اینکه بگویم من دوستی داشتم که مثلا ترک یا لر بود و حالا می‌دانم آنها چه اشخاصی هستند، کافی نخواهد بود. حالا به یک فرصت طلایی می‌رسیم که باید از خود بپرسیم با این ویژگی‌های فرهنگی می‌توان با این خانواده سازش و وصلت داشت یا خیر؟ حتی ممکن است آنها زبان متفاوتی داشته باشند که باید آن را نیز یاد بگیرید. زبان خیلی مهم است، با فراگیری‌ آن وارد دنیای دیگری شده‌اید، یک دنیای بسیار وسیع و جدید.

انعطاف‌پذیری یک ویژگی خیلی خوب است که اگر همه بتوانیم در خود ایجاد کنیم صاحب پیشرفت‌های ارزشمندی شویم. لجباز و یک‌دنده نباشیم، بدون انعطاف‌پذیری نمی‌‌شود خلاق بود. نمونه‌هایی وجود دارد که افراد انعطاف‌پذیر در شرایط بسیار دشوار، آنچنان خود را وفق دادند که موجب تعجب همگان شد!‌ به‌طور حتم نقطه مقابل آن که آفت زندگی محسوب می‌شود یک‌دندگی، لجبازی و کله‌شقی است.

مشکلی که افسرده‌ها دارند

افرادی با شخصیت افسرده ویژگی‌هایی دارند که از هیچ‌چیز لذت نمی‌برند، بسیار ساکت‌اند، زود خسته‌شده و پیوسته احساس نیاز به خواب و استراحت دارند، علاقه‌ای به حضور درجمع ندارند به‌ویژه جمع‌هایی که در آن غریبه نیز وجود دارد، برای آنان سنگین است.

البته شخصیت افسرده با بیماری افسردگی متفاوت است و این بیماری افسردگی با دارو یا روان‌درمانی برطرف می‌شود اما شخصیت افسرده اینطور نیست. در افراد با شخصیت افسرده حالت کناره‌گیری در تعاملات اجتماعی دیده می‌‌شود. بروز بحران‌های اضطرابی، تبدیل اضطراب به خشم، فریاد زدن، دعوا کردن و ناتوانایی در برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی به‌ویژه با همسر خود از دیگر علائم این انسان‌هاست.

این افراد حتی دربیان دوست داشتن کلامی به همسر خود مشکل دارند، نمی‌توانند بگویند چقدر همسرشان زیباست و از اینکه با او ازدواج کرده‌اند، چقدر خوشحال هستند. مثلا فکر می‌کنند اگر اینگونه ابراز محبت کنند، یعنی چاپلوسی کرده‌اند درصورتی که اینها چیزهای اولیه زندگی زناشویی است. تفاوت دیگر افراد دچار شخصیت افسرده با افراد دچار عارضه افسردگی این است که افراد افسرده این بینش را دارند که با پای خود به کلینیک و مشاور روانشناس یا روانپزشک برای درمان مراجعه کنند.

افراد افسرده می‌گویند از چیزی لذت نمی‌برند، پیوسته دچار سردرد، دل‌درد،‌ سرگیجه، خستگی و افسردگی هستند که دراصل عارضه افسردگی آنها موجب بروز عوارض فیزیکی و جسمانی برایشان شده است.

با کلاه‌بردارها زندگی نکنید

افرادی که از نظر شخصیتی مشکل دارند به این باور نمی‌رسند که نیاز به درمان دارند و اصلا قبول ندارند که اضطراب، بی‌اعتمادی، ترس از اجتماع و هرمشکل آنان قابل پیشگیری یا برطرف شدن است و پیوسته می‌گویند نیازی به پزشک ندارند.

اینها علائم خوبی برای تشخیص افتراقی افراد دچار اختلال شخصیت است که در تعیین همسر آینده می‌تواند با وجود اینکه نکته کوچکی است اما سرنوشت‌ساز باشد. در دانش روانشناسی سخت‌ترین گروه همین افراد هستند که با وجود مشکل فراوان گمان می‌کنند که هیچ مشکلی ندارند.

نوع دیگر شخصیت دارای مشکل برای ازدواج، افرادی هستند که به خلاف کردن گرایش دارند. این افراد پیوسته درحال انجام کارهای خلاف، کلاه بر سردیگران گذاشتن، دروغ گفتن و... هستند و با وجود اینکه ظاهر بسیار آراسته‌ای دارند و کسی گمان نمی‌کند که آنها دچار مشکل باشند اما پیوسته دروغ می‌گویند و تخلف می‌کنند. آنان پیوسته درحال زیرپا گذاشتن قوانین و مقررات هستند و اگر هم کسی برخلاف میلشان رفتار کند، عصبانی می‌شوند، پرخاشگری کرده به‌طوری که افراد را مجبور به کوتاه آمدن می‌کنند.

آنان نه‌تنها با قانون و مقررات مشکل دارند بلکه دربسیاری موارد اهل موادمخدر و سایر خلاف‌ها هستند. معتاد نیستند ولی پیوسته اذعان می‌کنند برای آرامش و رفع اضطراب به صورت تفننی از موادمخدر استفاده می‌کنند. مواردی که ذکر شد عظیم‌ترین مشکلات در خصوص این افراد است و مواجهه با این موارد بی‌شک موجب طلاق و جدایی می‌شود. حتی اگر هم به جدایی منجر نشود، زندگی آنها ناراحت‌کننده‌، دشوار، غیرلذت‌بخش و طاقت‌فرسا می‌شود که به جز سوختن و ساختن، درگیری و نزاع راه دیگری مطرح نمی‌شود. البته درصورت مراجعه به روانپزشک یا روانشناسان با پیگیری‌های طولانی‌مدت قابل معالجه و درمان هستند.

حتما با مراجعه به روانشناس و انجام تست‌های تعیین شخصیت قبل از ازدواج به از سلامت شخصیتی خود و همسرتان مطمئن شوید. تعداد زیادی از زوجین که کار آنها به طلاق می‌انجامد با کسانی که نشانه‌های مخفی عارضه اختلال شخصیت دارند زندگی می‌کنند، این گروه آرام هستند ولی خوشحال نیستند. درخصوص افرادی که تازه ازدواج کرده‌اند یا به تازگی متوجه مشکل شخصیتی همسر خود شده‌اند، به آنها توصیه می‌کنم از روش‌های انطباقی و سازشکارانه استفاده کنند.

مشکلی که شکاک‌ها دارند

یکی دیگر از موارد بااهمیت در انتخاب همسر درنظر گرفتن سلامت شخصیتی است. اگر می‌خواهید راحت و آسوده بوده و زندگی خوبی داشته باشید باید از سلامت شخصیت مطمئن باشید. شخصیت در اینجا رفتار، طرزتفکر، اندیشه، نحوه برخورد، نحوه برقراری ارتباط و ایدئولوژی،‌ احساس، انگیزه و عواطف و دراصل ویژگی‌های فردی محسوب می‌شود.

برای درک بهتر این مسئله مهم مثالی می‌زنیم

با زوجی برخورد می‌کنیم که می‌گویند از نظر تحصیلی، اقتصادی، مذهبی و... با یکدیگر تفاوت چندانی ندارند اما متاسفانه با هم سازگاری ندارند... می‌پرسد که چرا نمی‌توانم با همسرم بر سر یک موضوع بحث و تبادل‌نظر کنم و به نتیجه برسم؟! می‌گوید که همسرش جو و فضای گفت‌وگو را سنگین و متشنج می‌کند. احساس راحتی با او ندارد.

این دقیقا به این معناست که شخصیت همسر مشکل دارد. اصلا باید گفت اینگونه همسران در بیشتر موارد یا بسیار بدبین و منفی هستند که همیشه فکر می‌کنند طرف مقابل دروغ می‌گوید یا به هر نوعی می‌خواهند با شکاکی مچ همسر خود را بگیرند.

روان بودن درون که بر اساس اعتماد و اطمینان تامین می‌شود در اینگونه افراد وجود ندارد. زندگی با این افراد پیوسته مظنون و شکاک بسیار دشوار است! مثلا ایشان به نامزدش می‌گوید: دیشب کجا رفته بودی؟ چه پوشیده بودی؟ آنجا چه کسانی بودند و با چه کسی حرف زدی؟ با چه افرادی حرف نزدی و نحوه برخورد آنها با تو چگونه بود؟ کنار چه کسی نشسته بودی؟ تا چه ساعتی آنجا بود؟ و... .

آنقدر از اینگونه پرسش‌ها که طرف مقابل کلافه می‌‌شود و ادعا می‌کند با این پرسش‌ها و احساسات تو را خیلی دوست دارم و... در هر صورت این شک و تردیدی است که در وجود او ریشه دارد. در اصل این نمونه‌ای از فردی است که دچار اختلال شخصیتی شده است.

منبع : زندگی ایده آل



نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی