تصاوير منتخب

۰

داستان خیر و شر

مجموعه: داستان و حکایت

داستان خیر و شر

ماجرای آن در مورد دو دوست به نام های خیر و شر است که در بیابانی با هم همسفر می شوند. وقتی ذخیره ی آب خیر تمام می شود، شر با بدجنسی در ازای آب چشمان خیر را از او خواست خیر هم که از تشنگی درحال مرگ بود قبول کرد و با شمشیر چشمانش را در آورد و به شر داد.

شر هم بدون اینکه آبی به خیر بدهد گوهر ارزشمندی که خیر با خود داشت را برداشت و فرار کرد و خیر را در بیابان رها کرد.

ولی خداوند نگذاشت که خیر در بماند و در مقابل دعاهای خیر، چوپانی بیابان گرد را می فرستد تا خیر را  ببیند و به خانه اش ببرد. چوپان چشمان خیر را که بر زمین افتاده بود، در جایش قرار می دهد و به وسیله ی آبی که از برگ درختی شفا بخش بود، خیر دوباره بینا می شود.

بعد از بینا شدن خیر مدتی را در آن بیابان می ماند و چوپان پس از شنیدن داستان زندگی خیر دخترش را که دختری نجیب و زیبا بود، به عقد خیر در می آورد.

بعد از مدتی خیر و خانواده ی تازه اش به شهری می روند که در آنجا پادشاهی بود که دختر مریضی داشت و پادشاه قول داده بود هر کس که دخترش را از بیماری نجات دهد دختر را به عقدش در آورد و ولیعهد خود کند.

خیر هم به وسیله ی عصاره ی برگهای آن درخت شفا بخش، دختر را نجات داد و به عقد خود درآورد. وزیر آن قصر هم دختری زیبا و عفیف داشت که به خاطر آبله چشمانش را از دست داده بود، خیر اورا هم به همین وسیله درمان کرد و به عقد خود درآورد.

وقتی خیر به پادشاهی رسید روزی شر را در بازار دید و شناخت و بلافاصله دستور داد او را گردن بزنند تا بقیه ی مردم از شرش در امان بمانند.

در این داستان، زنان زیبا و عفیف به نوعی گوهرهای ناب و پاداش هایی هستند که خداوند به انسانهای پاک و خوش نیت می دهد.

در داستان خیر و شر، خیر به واسطه ی خوش قلبی و دعا به درگاه خداوند از بیابان بی آب و علف نجات میابد و به خاطر نیت پاکش در نهایت به بهترین سرنوشت میرسد.


نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی