تصاوير منتخب

۰

داستان دختری که در حادثه منا نجات یافت در ماه عسل ۹۵

مجموعه: داستان و حکایت

داستان دختری که در حادثه منا نجات یافت در ماه عسل ۹۵

ح          


در این فسمت از جزقل داستان دختری که در حادثه منا نجات یافت را برای شما عزیزان قرار داده ایم

ماجرای دختر نجات یافته در حادثه منا در برنامه ماه عسل

مادر قصه میگوید: سالها پیش به من گفتند دارند برای حج تمتع ثبت نام میکنند و من آن موقع با دخترم ثبت نام کردم و بعد از ده سال بالاخره اسمم درآمد. بزرگترین آرزویم بود که وقتی به حج بروم که پیر نشده باشم و بتوانم مناسکم را خودم انجام بدهم. برای همین خیلی خوشحال شدم که در سن پنجاه سالگی راهی حج میشدم. با خانواده ، همسایه ها، دوستان و آشنایان خداحافظی کردم و حلالیت طلبیدم. همه به ما میگفتند برای ما دعا کن که این اتفاق برای ما هم بیفتد.

 آن روز یک سرس مسیر را پیاده رفتند؛ آن افراد جوان بودند. من با خانم ها مشغول پیاده روی بودم. حاجی آقا مدیر کاروان به من گفتند دیگر از این جا به بعد نمیتوانی پیاده بروی ، همان جا بود که دیگر دخترم را گم کردم. خیلی گشتم و نتوانستم او را پیدا کنم. موقعی که دوباره با سنندجی ها برگشتم منا یکی از دوستانم حالش بد شد. آنجا بود که فهمیدم آن اتفاق افتاده و دخترم هم…..

دختر میگوید: حوالی ساعت هشت و نیم بود که کم کم راه افتادیم برای مراسم برویم. آفتاب شدیدی بود و بالاخره به خیابان ٢٠٤ رسیدیم. داشتیم میرفتیم و هیچ مشکلی هم وجود نداشت. چند حاجی دیگر هم در این سفر جلوتر از ما راه میرفتند و من به یک باره دیدم که فاصله ها دارد کم میشود و جمعیت مدام دارد بیشتر میشود و جوری شده بود که جماعت به هم چسبیده بودند. تا اینکه من دیگر نای راه رفتن و نفس کشیدن نداشتم….

روز محشر که میگویند را من دیدم آن روز…. کسی بود که ده دقیقه روی دنده های من ایستاده بود. اشهدم را چندبار خواندم. فکر نمیکردم زنده بمانم.

زنی را دیدم که کنارم بود و صورتش له شده بود…. من دیدم که او از این دنیا رفت! هرروز و هرشب آن لحظه های تلخ از کنار چشم من رد میشود.

چیزی که نمیتوان کتمان کرد بی عرضه گی حکومت عربستان است. این اتفاق لکه ننگی برای دولت سعودی است. ما توهم توطئه نداریم اما چرا نتوانستند هموطنانِ ما را کمک کنند؟ چرا حجاج ما را احیا نکردند؟

صحبت های مهمانان دیگر برتامه ماه عسل

میهمان دیگر ما ، صفورای قصه تلخ منا از آن روز گفت: همسرم کوهنورد بود ، قدرتمند بود، هر دو توانمان را از دست داده بودیم، آرام آرام بدنم شُل شد و دوبار اشهدم را خواندم. صدای شوهرم را شنیدم که میگفت صفورا بیا از وسط برویم. بلند شدم که راه بیفتیم. چند سیاهپوست جلویمان را مدام میگرفتند. یک دفعه دیدم شوهرم زمین خورد و …

محمد هم به صحنه ماه عسل می آید او پدرش را در فاجعه منا از دست داده اما در تمام آن ده روز دنبال اجساد و یاری رساندن به مجروحان بوده است. میگوید: نمیدانم خدا چه قدرتی به من داد آن روزها که فقط دنبال پیدا کردن اجساد و سامان دادن أمور بودم.

احسان علیخانی در واکنش به اقدام برخی از أفراد در رابطه با سفارت عربستان گفت: همه ما خشمگین بودیم و این خشم سابقه دارد چون ما سالهاست که با دولت سعودی مسئله داریم. ما توانستیم آنها را در دنیا محکوم کنیم اما شکلی که با سفارت عربستان سعودی برخورد شد باعث شد آنها با خرج کردن دلارهای هنگفت رسانه های دنیا را بخرند و ماجرایی که ما در آن محق بودیم با این اقدام باعث شد علیه مان شود و محکوم شویم.

منبع:http://jezghel.com/news/miscellaneous-news/store-daughter-mena-survived

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی