تصاوير منتخب

۰

جهل

مجموعه رذایل اخلاقی

جهل
جهل بسیط: عبارت است از خالى بودن ‏نفس از علم، و اتصاف آن به جهل، بدون این که هم چنین داند که مى‏داند، یعنى بر او مشتبه نشده باشد، و اعتقاد دانستن را نداشته باشد.و در ابتداى امر، این صفت ذموم‏ نیست ‏بلکه ممدوح است، زیرا که آدمى تا به جهل خود بر نخورد و نداند که نمى‏داند در صدد تحصیل علم بر نمى‏آید. بلى باقى بودن بر این مقام و ماندن بر جهل و ثبات برآن، از رذائل عظیمه است، که دفع آن لازم و بقاى آن از جمله مهلکات است.و کسى‏که متصف به این صفت‏باشد باید سعى در ازاله آن کند، و تامل کند در قبح جهل وحکم عقل به این که جاهل، فى الحقیقه انسان نیست، و اگر آن را انسان گویند به جهت‏مشابهت صورت است که با انسان دارد، زیرا که: انسان در سایر چیزها که بجز علم ودانش است، از جسمیت و غضب و شهوت و بصر و سمع و صوت و غیر اینها، با سایرحیوانات شریک است، و فضیلت انسان بر سایرین، به علم و معرفت است.پس، اگر آن رانیز نداشته باشد حیوانى خواهد بود مستقیم القامه.و از این جهت است که: اگر شخصى‏عامى در مجلس مباحثه علماء و محاورات ایشان بنشیند و از اقوال ایشان چیزى نفهمد،نسبت‏به ایشان با چهار پایان فرقى ندارد.و چون این را فهمید تامل کند که چه هلاکتى از این بالاتر، و چه صفتى از این بدتر که او را از حدود انسانیت ‏خارج و در زمره بهایم ‏داخل نماید.و بعد از آن تتبع نماید در آیات و اخبارى که در مذمت جهل و نادانى‏رسیده.
و در بعضى از احادیث آن را موجب دخول نار فرموده‏اند.از حضرت رسول – صلى الله علیه و آله – مروى است که:
«شش طایفه به جهت‏ شش چیز، پیش از محاسبه داخل آتش خواهند بود: یکى ازآنها صحرانشینان و سکنه قرا و مواضعى که از اهل علم خالى است‏به سبب جهل ونادانى که دارند».[۱] جهل مرکب
صفت اول: در بیان جهل مرکب است و آن عبارت است از این که: کسى چیزى را نداند یا خلاف واقع را بداند و چنان داند که حق را یافته است، پس او نمى‏داند، ونمى‏داند که نمى‏داند، و آن بدترین رذایل است و دفع آن در نهایت صعوبت است.
همچنان که از حال بعضى طلبه مشاهده مى‏شود و اطباء ارواح اعتراف به عجز از معالجه‏اش کرده‏اند، چنانچه اطباء ابدان اقرار کرده‏اند به عجز از معالجه بعضى مرضهاى ‏مزمنه.
و از این جهت‏ حضرت عیسى – على نبینا و آله و علیه السلام – فرمودند که:
«من ازمعالجه «اکمه‏» و «ابرص‏» ،[۲] عاجز نیستم ولى از معالجه احمق عاجزم‏» .[۳] و سبب آن این است که مادامى که آدمى نداند که جاهل است، به نقصان خود برنمى‏خورد و در صدد تحصیل علم بر نمى‏آید، پس در ضلالت و گمراهى باقى‏مى‏ماند.و علامت این صفت مهلکه و کیفیت‏شناختن آن، آن است که آدمى، طایفه‏اى (برخى) از مطالب و استدلالات خود را بر جمعى از معروفین به استقامت‏سلیقه ومنزهین از عصبیت و تقلید عرض نموده اگر ایشان او را تصویب نمودند از جهل مرکب‏برى‏ء و اگر تخطئه نمودند و او خود «مذعن‏»[۴] نباشد به این مرض مبتلا خواهد بود و به‏یک مطلب و یک استدلال اکتفا در شناختن این مرض نمى‏توان کرد.و باعث جهل مرکب‏و سبب آن، یا اعوجاج سلیقه و کجى ذهن است، و بهترین معالجات در این صورت آن‏است که صاحب آن را بدارند بر خواندن علوم ریاضیه، از هندسه و حساب، زیرا که آنهاموجب استقامت ذهن مى‏شود.و یا خطائى است که در استدلال نموده، در این وقت‏باید او را بر این داشت که استدلالات خود را موازنه نماید با استدلالات اهل تحقیق ازعلماى معروفین به استقامت ذهن، و ادله خود را عرض کند بر قواعد منطقیه با استقصاى تمام، تا به خطاى خود برخورد و یا سبب آن مانعى است از فهمیدن حق در نفس او مثل تقلید یا عصبیت ‏یا محض حسن ظن به شخصى یا نحو آن و علاج آن این است که‏سعى و اجتهاد کند در ازاله موانع ، تا به نتیجه مطلوب و رفع جهل برسد.
[۱] . بحار الانوار، ج ۷۶، ص ۱۵۶، ذیل ح ۱.
[۲] . اکمه به معنى: کور مادرزاد، و ابرص به معنى: پیسى است.
[۳] . بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۲۳، ح ۳۶.
[۴] . معترف، اقرار کننده.
ملا احمد نراقی- معراج السعاده، ص۵۴ و ۶۸.
منبع:پایگاه اینترنتی کاروان صادقیه

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی